گفتگو با ارسطو(احمد مهران فر) بازیگر کاشانی سریال پایتخت.
شما اصالتا اهل برزك كاشان هستيد ولي در « پايتخت » خوب شمالي حرف ميزنيد ؛ لهجه مازني را چطور ياد گرفتيد ؟
همكاري با سيروس مقدم و ايفاي شخصيت ارسطو در مجموعه«پايتخت» در جديترين تجربه تلويزيونيات چگونه بود؟
من سر فيلم سينمايي «باگت» به كارگرداني سامان مقدم بودم كه محسن تنابنده با من تماس گرفت و خبر داد آقاي مقدم تصميم دارند سريالي با اين خصوصيات شروع كنند. تنابنده گفت پنج، شش قسمت از كار را نوشته و قرار است در اين كار با او همبازي شوم، بههر حال من و محسن تنابنده مدت زيادي هست كه با هم دوست هستيم.
شما بازيگر تئاتر و سينما هستيد كه نقشهاي زيادي داشتهايد ولي با نقش ارسطو شناخته شديد. فكر ميكنيد چه مشخصههايي در اين كاراكتر بود كه گل كرد؟
خب اين برميگردد به سريال «پايتخت» كه شكل و نگاهي نو داشت و آدمهايي كه در آن شكل گرفتند با شخصيتهاي اغلب مردم جامعه ما مشترك هستند و مشخصه اصلي آن هم لهجه شيرين شمالي آن بود كه مورد توجه قرار گرفت. شخصيت ساده و بيپيرايه ارسطو در «پايتخت» براي مردم جالب و دوست داشتني بود كه خدا را شكر مقبول عموم افتاد.
تكيهكلامها و بعضي رفتارهاي ارسطو همه از روي متن بود يا اينكه ابتكار خود شما بود؟
البته همه صحبتهاي ما براساس متن فيلمنامه پيش ميرفت اما بههرحال گاهي سر هر سكانس يكسري تغييراتي داده ميشود مثل بعضي تكيه كلامها و ديالوگها كه پيشنهادي هستند و كارگردان و نويسنده با هم به اين نتيجه ميرسند كه حالا اين تغييرات صورت بگيرد يا نه. ما بازيگران در حد ارائه پيشنهاد نظر ميدهيم مثلاً وقتي كه ديديم تماشاگر تعدادي از تكيهكلامها را دوست دارد، خود من سعي كردم از آن استفاده بيشتري داشته باشم.
گويا تكيه كلام معروف ارسطو «حساس نشو» كه سرزبانها افتاد، هم پيشنهاد خود شما به محسن تنابنده بوده است؟
بله، اين تكيه كلام از قبل در ذهن من بود، با محسن هم آن را در ميان گذاشتم و او هم موافقت كرد. اين جمله «حساس نشو» مربوط است به شوخي من با كامبيز ديرباز كه فكر ميكنم خيلي مورد توجه بينندگان «پايتخت» هم قرار گرفت.
به نظر شما مجموعه «پايتخت» كه تا دوسري پيش رفته است ظرفيت سهگانه شدن هم دارد؟
نه فكر نميكنم. همين سري دوم مجموعه «پايتخت» هم اگر مردم دوست داشته باشند خيلي مهم است. به نظرم باز بستگي به استقبال مردم دارد و اينكه چقدر ما كارمان را در
«پايتخت ۲» درست انجام داده باشيم. اگر كار ما خوب بود آن وقت ميتوانيم بگوييم سري دوم مجموعه موفق بوده است. اغلب اين حرف هست كه معمولاً وقتي سري اول يك مجموعه با موفقيت پيش رفت، سريهاي بعدي به اندازه اولي بهتر نبوده است. اين مسئله در تمام مجموعهها مصداق داشته است، در مورد «پايتخت» هم همينطور است و احتمال ميرود كه سري دوم آن حتي ضعيف باشد. درهرحال تلاش خودمان را كرديم تا مورد اقبال مردم قرار بگيرد و مثل سري اول، همه دوست داشته باشند.
همان تيم قبلي همچنان در سري دوم حضور دارند يا اينكه تغييراتي صورت گرفته است؟
بله همان گروه اصلي يعني بابا پنجعلي، نقي، هما و با دو تا بچههايش با ارسطو هستند فقط خانم ليندا كياني به اعضاي اصلي و نقش جديدي اضافه شده است و بقيه افراد كه در نقشهاي ديگر هستند.
دوباره با همان كاميون راهي سفر هستيد؟
بله شش قسمت اول از سريال در شمال و بقيه در تهران و قشم فيلمبرداري شده است.
شما گواهينامه پايه يك داريد كه كاميون پر از اسباب و وسيله با خانواده نقي را بهراحتي هدايت ميكنيد؟
نه من پايه يك ندارم مثل لهجهام مازندراني، كه شمالي نيستم ولي وقتي ايفاگر آن نقش شدم با تمرين سعي كردم بتوانم شمالي حرف بزنم. براي درست درآوردن نماهاي مختلف رانندگي با كاميون در شهر هم ضمن مشورت با سيروس مقدم تصميم گرفتيم خودم رانندگي با كاميون را تجربه كنم به همين دليل سه شبانهروز با راننده تمرين كردم، اوايل برايم سخت بود ولي كم كم عادت شد و ياد گرفتم.
گفتيد لهجه، شما اصالتا اهل برزك كاشان هستيد ولي در «پايتخت» خوب شمالي حرف ميزنيد. لهجه را چطور ياد گرفتيد و نظر مردم شمال دراينباره چي بوده است؟
من يك مدت از سربازيام را در مازندران بودم به همين خاطر آشنايي مختصري با لهجه شمالي و مازندراني داشتم. البته با محسن تنابنده هم راجع به لحن و لهجه مازندرانيها خيلي بحث و گفتوگو داشتم. شك داشتم كه آيا اين لهجه درنهايت پس زننده نخواهد بود، تا درنهايت به اين نتيجه رسيديم كه شخصيتها را با لهجه بگيريم. خوشبختانه آغاز تصويربرداري كار مدتي عقب افتاد و ما فرصت بيشتري داشتيم تا راجع به لهجه تمرين و روي لحنها كار كنيم. با توجه به اطلاعاتي كه خودم داشتم و محسن هم در اين زمينه به من كمك كرد، به مشكلي برنخوردم. با اينكه شمالي نيستم ولي مردم خونگرم شمال، كار من و شخصيتهاي ديگر «پايتخت» را با لهجه شمالي دوست داشتند و مجموعه را دنبال ميكردند حتي منتظر سري دوم آن هم بودند.
به غير از لهجه، گفتار و رفتار شما در سريال تا حدود زيادي به مردم مازندران شبيه بود، آيا براي طراحي و ايفاي اين شخصيت مابهازاي بيروني هم داشتي؟
بله، من يك مابهازاي بيروني از مردم آن خطه داشتم يعني همكلاسي سابقم كه مازندراني بود به همين دليل همه چيز از لحن گويش، ريتم ديالوگگويي و حتي رفتارهاي ارسطو را سعي ميكردم عيناً تقليد كنم، البته منظورم از تقليد، نمايش عين واقعيت است. تلاش داشتم تا در اين چند سال اخير كه همكلاسيام را نديده بودم رفتارها، نوع راه رفتن و... او را به ياد بياورم. كم كم ارسطو در وجود من جا گرفت و از يك تقليد صرف خارج شد، بهصورتي كه به شكلي خودم حس كردم كه به كاراكتر ارسطو شبيه شدهام.
ارسطو شخصيتي جمعگرا و خانوادهمحور است. آيا مهرانفر همين مشخصههاي اخلاقي را دارد؟
خودم سعي ميكنم باشم. خانواده دوستم ولي بيشتر فردگرا و درونگرا هستم و واقعاً با شخصيت ارسطو نزديك نيستم. تنهايي را بيشتر دوست دارم.
يعني شيطنتها و شلوغكاريهاي ارسطو در شخصيت خود شما نيست؟
نه من مثل شخصيت ارسطو خيلي اهل هيجان نيستم، تنها ايفاگر نقش ارسطو در مجموعه پايتخت هستم.
يكي از بخشهاي جالب مجموعه «پايتخت» نحوه خواستگاري و ازدواج ارسطو بود. فكر ميكنيد براي ازدواج مهرانفر هم ممكن است چنين اتفاقاتي بيفتد؟
راستش هنوز مجردم و نميدانم شايد پيش بيايد و شايد هم پيش نيايد. نميدانم به اين سؤال شما چه جوابي بايد بدهم چون هنوز درگير آن نشدهام به همين خاطر جوابي ندارم.
با توجه به اينكه «پايتخت» روايت يك خانواده سنتي ايراني است كه تقريباً خيليها توانستهاند باآن همذات پنداري كنند، نظر شما به عنوان ايفاگر نقش دوست داشتني ارسطو چيست؟
ما سعي كرديم سريال با تم واقعي باشد و هركدام از كاراكترهاي مجموعه «پايتخت» نماينده يك قشر از جامعه باشند و آدمهاي جامعه خودشان را بهجاي شخصيتها ببينند. خيلي تلاش كرديم تا اينكه كارمان واقعي باشد و با مخاطبان ارتباط برقرار كنيم و اينكه بتوانيم آيينه تمامنماي جامعه امروز باشيم و روابط افراد و يك خانواده را به تصوير درآوريم. در اين سري هم سعي داريم تا همه چيز را واقعي نشان بدهيم و خيلي دچار سانسور نشويم.
بههرحال هر آنچه در توان داشتيم در طبق اخلاص براي مردم عزيز گذاشتيم و اميدواريم مقبول آنها قرار بگيرد تا همه آدمها، خودشان را در اين شخصيتها و حتي موقعيتهاي آنها بگذارند و ببينند اگر آنها مثلاً به جاي ارسطو يا نقي بودند چه ميكردند؛ اينكه چقدر موفق بودهايم، بايد مردم در پايان سريال نظر بدهند.
نظر اطرافيان و خانواده شما در مورد ارسطو چيست؟
آنها هم مثل بقيه مردم، مجموعه «پايتخت» را دنبال ميكردند و دوست داشتند.
خود شما كارهايتان را ميبينيد؟
بله تقريباً كارهايي را كه انجام ميدهم ميبينم.
از خودتان راضي هستيد؟
سعي ميكنم كارهايم را با نگاهي نقادي ببينم تا با رفع اشكالات و نقايصم، كارم بهتر از قبل باشد. در هر حال آنچه ما انجام ميدهيم نظر خود ماست و بايد ديد مخاطبان چه نظر و نقدي روي كارهاي ما دارند كه اين خيلي بيشتر اهميت دارد.
حال با اين اوصاف ارسطوي سري دوم به نسبت سري اول در چه شرايطي است؟
ارسطوي «پايتخت۲ » به نسبت اولي شخصيتي كاملتر و پختهتر دارد و بهتر شده است به همين خاطر خود من ارسطوي سري دوم را بيشتر دوست دارم.
نمايندگان مردم مازندران در مجلس از پشت صحنه «پايتخت۲» بازديد كرده بودند، چه نظري داشتند؟
من خودم آن زمان نبودم و اطلاعي ندارم ولي مطمئناً حضور مسئولان و نمايندگان در مراحل توليد يك مجموعه تلويزيوني خيلي ميتواند تأثيرگذار باشد و باعث دلگرمي بيشتر افرادي كه كار ميكنند و اين طور حركتها ميتواند مفيد باشد.
شما اهل مطالعه هم هستيد؟
گاهي يك چيزهايي ميخوانم.
آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟
يادم نيست چه كتابي خواندم.
سال ۹۱ را چگونه گذرانديد؟
سال ۹۱ با تمام فراز و فرودش تمام شد و شايد ديگر لازم نباشد درباره آن حرفي بزنيم. دركل براي جامعه ما اتفاقات زيادي افتاد كه چندان هم خوب نبود، براي خود من هم خوب يا بدش ديگر تمام شد.
آرزوي مهرانفر در لحظه سال تحويل چيست؟
اميدوارم سال ۹۲، سالي خوب و پر از شادكامي و بهروزي براي همه مردم كشورمان باشد.
گپی با \"ناصرقصاب\" سریال سرزمین کهن
جعفر دهقان متولد 1330 تهران است و اولین تجربه بازی او در سینما به سال 1360 در فیلم «توجیه» به کارگردانی منوچهر حقانیپرست برمیگردد. تاکنون بازی او را در سریالهای زیادی ازجمله یوسف پیامبر، آسمان همیشه ابری نیست، مختارنامه و... شاهد بودهایم که به ژانرها و موضوعات مختلفی بر میگردد،
مروری بر کارنامه این بازیگر نشان میدهد وی حضور پررنگتری در آثار تاریخی داشته است. به بهانه بازی جعفر دهقان در مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» ـ که پخش آن از شنبه هفتم دی از شبکه سه سیما آغاز خواهد شد ـ با وی گفتوگویی انجام دادهایم. او در این مصاحبه از علت حضورش در این پروژه تاریخی، ویژگیهای سریال، همکاریش با کمال تبریزی بهعنوان کارگردان و معیارها و استانداردهای آثار «الف ویژه» با ما سخن گفته است.
درباره این مجموعه و نقشتان توضیح بدهید.
من در سریال سرزمین کهن نقش فردی به نام ناصر قصاب را بازی میکنم که شخصیتی کاملا منفی است. این فرد به مرور زمان دچار تغییر و تحول شخصیتی میشود و گرایش مثبت پیدا میکند. به نظرم مهمترین ویژگی این نقش را باید در متفاوت بودن و تازگی آن دانست.
این تغییر از چه مقطع زمانی آغاز میشود؟
تغییرات رفتاری ناصر را میتوان از آغاز مرحله دوم داستان سرزمین کهن مشاهده کرد، چون این سریال سه مرحله دارد.
این نقش تا چه میزان در روند داستان پیشبرنده است و به رویدادهای آن جهت میدهد؟
به هر حال این نقش یکی از شخصیتهای اصلی قصه است که گاهی در روی دادن برخی موقعیتها تاثیرگذار است و گاهی هم تاثیرگذاری چندانی ندارد. درواقع حضور او در قصه براساس یکسری کنش و واکنش متقابل و در ارتباط با دیگر شخصیتهای مجموعه شکل میگیرد.
سابقه بازیتان در سریالهای تاریخی نشان میدهد به این ژانر نگاه و توجه خاصی دارید. علتش چیست؟
من شخصا علاقه زیادی به تاریخ کشورم دارم. به همین علت همیشه سعی میکنم کارهایی انتخاب و در آنها بازی کنم که رنگ و بویی از تاریخ داشته باشند. این انتخابها معمولا مفیدتر هستند.
از چه نظر؟
تصور من این است که بیننده با نقشهای تاریخی همذاتپنداری بیشتری دارد و نقشهای اینچنینی در ذهن او ماندگارتر از سایر نقشها خواهید بود. وگرنه در کشور ما در هر دورهای سریالهای زیادی ساخته میشود که ممکن است اسم آنها هم گاهی در خاطر مردم نمانده باشد.
پیش از این هم بازی شما را در نقشهایی منفی شاهد بودهایم. فکر نمیکنید حضور مستمر در نقشهای منفی میتواند در نگرش مخاطبان تاثیرگذار باشد.
نه اینطور نیست. خوشبختانه مردم ما بدرستی خوب را از بد تشخیص میدهند و درک بالایی از هنر دارند و میدانند یک بازیگر میتواند و اساسا باید در نقشهای مختلفی ظاهر شود. بیننده این مسائل را بخوبی میفهمد.
برای بازی در این سریال به چه معیارهایی توجه داشتید؟
در مرحله اول نقش برایم اهمیت زیادی داشت و به نظرم رسید جای کار زیاد دارد. سریال هم تاریخی است و ژانر مورد علاقه من هم همین است. سرزمین کهن به مقطع خاصی از تاریخ معاصر کشور اشاره دارد و به نظرم اطلاعاتی را که لازم است هر ایرانی از این برهه زمانی بداند، مطرح میکند و به آن میپردازد.
آیا برای بازی در سرزمین کهن به مرور بعضی آثار و اسناد و کتب تاریخی نیاز داشتید؟
نه، زیرا همه معیارهایی که نیاز بود یک بازیگر برای اجرای درست نقش خود بداند در فیلمنامه گنجانده شده بود. در ضمن نویسنده کار آقای طالبزاده خودشان نقشها را بر پایه تحقیق و پژوهش نوشتهاند و چون متن زاییده ذهن ایشان است، قطعا خودشان بهترین فرد برای اعمال این جزئیات در کار هستند. همچنین حضور آقای تبریزی در مقام کارگردان خیال بازیگر را راحت میکند، چراکه ایشان اشراف و تسلط زیادی بر کار دارند و با توصیههایشان بازیگر را به مسیر درست هدایت میکنند.
با توجه به اینکه ساخت آثار «الف ویژه» دارای روندی طولانی است آیا قصه اصلی و فیلمنامهای را که ابتدا خواندید دچار تغییر شد؟
نه، نکته جالب این است که هیچ چیز در متن تغییر نکرد و آقای تبریزی هم خودشان تاکید داشتند بر اساس فیلمنامه کار را پیش ببرند. در مواردی هم که تغییری بسیار جزئی قرار بود در متن کار ایجاد شود که به نظر میرسید ضرورت دارد، ایشان با نویسنده مساله را در میان میگذاشتند و در نهایت تعامل فکری این دو نفر اجرا میشد. اساسا یکی از ویژگیهای مثبت آقای تبریزی این است که به متن و فیلمنامه احترام میگذارند و به نظرم باید این ویژگی در همه کارگردانها هم تقویت شود. گاهی پیش میآید سر یک کار حاضر میشوی، متنی را میخوانی و نقش را انتخاب میکنی، اما در روند تولید و در نهایت با دیدن خروجی کار میبینی، اساسا کار دیگری ساخته شده است که با نگاه اولیهات همخوان نیست، اما آقای تبریزی کارگردانی فهیم، آگاه و توانمند است که در کارهایشان این اتفاقات پیش نمیآید.
آیا در سریال سرزمین کهن و با توجه به روایت شدن قصهاش در سه مرحله به همه شخصیتها بدرستی پرداخته شده است، به گونهای که مخاطب ذهنیت و شمایی کلی از هریک داشته باشد.
بله، قطعا قصه سرزمین کهن ویژگیهای خاص و تاثیرگذاری داشته است که توانسته این بازیگران را کنار هم قرار دهد و ترکیب فعلی را ایجاد کند. در غیر این صورت خود بازیگران حاضر به بازی در این سریال نمیشدند. به نظرم در بعضی کارها نیاز است کارگردان به سراغ بازیگران چهره برود تا بتواند از اجرای درست یک نقش خیالش راحت باشد. این بازیگران معمولا بسته به توانمندی خودشان نقش را به همان شکلی ایفا میکنند که باید.
به دلیل روند تولید طولانی سریالهای تاریخی متاسفانه در مواردی حفظ راکوردهای حسی و عاطفی میتواند بازیگران را با مشکل مواجه کند و یکدستی کار را از بین ببرد. نظر شما در این ارتباط چیست؟
من هم با شما کاملا موافقم. متاسفانه پروسه طولانی مدت تولید این سریالها کار را برای همه عوامل بویژه بازیگران سخت میکند و میتواند به نتیجه نهایی کار هم آسیب بزند. معمولا روند باورپذیری نقش به این شکل است که بعد از چند جلسه بازی، بازیگر در یک نقش جا میافتد و گویی بازیگر خود کاراکتر میشود، اما در کارهای «الف ویژه» که تولیدشان زمانبر است معمولا وقفههایی ایجاد میشود که راکوردهای حسی بازیگر را به هم میریزد. ممکن است فیزیک او در چند سال زمان تولید چنین مجموعههایی تغییر کند. برای مثال ممکن است برای بازی در یک نقش نیاز باشد من وزنم را کم کنم.
بعد از این وقفهها دوباره به شرایط اولیه برگردم و حالا دوباره اگر از من بخواهند ظرف مدت کوتاهی به وزن ایدهآل نقشم برسم، این برگشت برایم سخت باشد. مهمتر از همه این که روند طولانی مدت ساخت یک سریال ذهن بازیگر را هم از کاراکتر دور میکند. البته این مشکلات را هم میتوان به شیوههایی حل کرد. برای مثال بازیگران با دیدن بعضی سکانسها، از طریق مشورت با کارگردان و شنیدن توضیحات دستیارانش میتوانند دوباره به همان فرم اولیه اجرایشان برسند یا دستکم نزدیک شوند.
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
(خاله رویا )ازتلخ وشیرین زندگی با همسرش می گوید+تصاویرهمسر
آزیتا رضایی و مجتبی ظریفیان قبل از آن كه زن و شوهر باشند یك زوج هنری هستند كه بچههای ایران آنها را با نام خاله رویا و عمو مهربان میشناسند.
رضایی در رشته ادبیات فارسی تحصیلكرده و سالها سابقه كار تئاتر كودك را در كارنامه حرفهایاش دارد.
ظریفیان نیز دامپزشكی خوانده و پس از سالها كار تئاتر سال 87 وارد تلویزیون شده و بازی و اجرای برنامههای پرمخاطبی چون «موتور امداد»، «صبح به خیر بچهها» و «یه لقمه خنده» را برعهده گرفته است.
این زوج هنری همچنین اجراهای مشتركی را در برنامههای «آبرنگ»، «شكوفههای بهاری» و «رستوران كودكان» و ...با یكدیگر داشتهاند آنها با همكاری هم میكوشند خاطراتی خوش، در ذهن كودكان از خود برجای گذارند.
گفتگو با عمو مهربان و خاله رویا
ابتدا بگویید چطور با یكدیگر آشنا شدید؟
آزیتا: سال 81 قرار بود تئاتر «شهر خوب بچهها» را نویسندگی و كارگردانی كنم و از مجتبی دعوت كردم در آن كار بازی كند. او هم قبول كرد. بعد كمكم دستیار كارگردان و شاعر كار شد و چند تئاتر با هم كار كردیم. سال 87 نامزد شدیم و سال 88 هم ازدواج كردیم.
معیارتان برای ازدواج چه چیزهایی بود؟
آزیتا: درستكاری و راستگویی برایم مهم بود نه این كه یك شخص بخواهد از خود تصویری دروغین بسازد.
مجتبی: این كه بتوانم به او اعتماد كنم و به اصطلاح خیالم از همه نظر راحت باشد.
چه ویژگی خاصی در همسرتان دیدید كه با او ازدواج كردید؟
آزیتا: یكرنگی
آزیتا رضایی (خاله رویا ) از تلخ وشیرین زندگی با همسرش می گوید
مجتبی: آزیتا صورت معصومی داشت و شخصیتی محكم. در ضمن او خیلی اجتماعی و كاربلد بود.
همسرتان چقدر در پیشرفت شما موثر بوده؟
آزیتا: زیاد. گاهی میشود كه دوست ندارم كاری را بپذیرم، اما مجتبی اصرار میكند و كمكم میكند بعد میبینم چه خوب شد كه قبول كردم.
مجتبی: خیلی. من تئاتر، فوتبال و درس خواندن را دوست داشتم. همسرم باعث شد تصمیم نهایی را بگیرم و تئاتر را انتخاب كنم و داشتههایش را بیمنت در اختیار من گذاشت.
در كارها چقدر با هم مشورت میكنید؟
آزیتا: زیاد مشورت میكنم، اما تصمیم نهایی را خودم میگیرم.
مجتبی: چون همكار هستیم، باید مشورت كنیم. ما مكمل هم هستیم ولی حق رای خود را داریم.
دست پختتان چطور است؟
آزیتا: به نظرم بد نیست. (با خنده)
غذای مورد علاقه شما چیست؟
آزیتا: غذاهای گیاهی و البته هر غذایی كه با بادمجان درست شده باشد.
مجتبی: گراتنی كه آزیتا درست كند، خورش بادمجان مامانم و لازانیای خاله مریم را دوست دارم.
چقدر با هم روراست هستید؟
آزیتا: صد درصد. تا به حال سعی كردهایم حتی یك بار هم به یكدیگر دروغ نگوییم.
مجتبی: بالای نود درصد. ما همه چیمان رو است. چیز قایمكی نداریم.
چقدر به گذشت و فداكاری در زندگی اعتقاد دارید؟
آزیتا: بدون گذشت كه اصلا زندگی امكانپذیر نیست. خوب است در قبال اشتباهات همسرمان از جمله طلایی «اشكالی نداره» استفاده كنیم.
مجتبی: به نظر من گذشت كلید خوشبختی است. آدم هر قدر گذشت كند، همان اندازه گذشت میبیند، بسیاری مسائل را كه ما بزرگ میكنیم، با گذشت حل شدنی است.
اولین هدیهای كه از همسرتان گرفتید، چه بود؟
آزیتا: یك سرویس ظرف صنایع دستی با نقاشی روی شیشه.
مجتبی: كتاب شازده كوچولو
آخرین باری كه همسرتان را غافلگیر كردید، كی بود؟
آزیتا: روز تولدش بود.پانزده اسفند سال گذشته.
مجتبی: روز تولدش بود. با همكاری مادر و خواهر و دوستش مونیكا برایش جشن گرفتیم.
اهل قهر كردن هستید؟
آزیتا: نه. توانش را ندارم چون كار سختی است، اما گاهی سرسنگین میشوم.
مجتبی: نه به خدا. نمیتوانم با آزیتا قهر كنم.
فكر میكنید چه عواملی باعث موفقیت در زندگی مشترك میشود؟
آزیتا: زنها و مردها اصلا شبیه هم نیستند و دو دنیای كاملا متفاوت دارند، حالا قرار است بیایند و در كنار هم زندگی كنند و اگر قلق یكدیگر دستشان بیاید خوب زندگی میكنند. شناخت كلیدهای ورودی مانند احساسات طرف مقابل، خانوادهاش، رفتار سنجیده داشتن، بخشنده بودن و درس گرفتن از اشتباهات گذشته عوامل مهمی است.
مجتبی: به نظر من درك متقابل، حمایت خانوادهها و كینهای نبودن.
بهترین تفریح شما چیست؟
آزیتا: منچ بازیكردن.
مجتبی: با پسرخالههایم پلیاستیشن و فوتبال بازی كنم.
ارزشمندترین چیزی كه در زندگی دارید، چیست؟
آزیتا: همدیگر رو.
مجتبی: خانوادهام، خواهرانم و خواهر خانمم.
چه آرزویی برای همسرتان دارید؟
آزیتا: شاد بودن.
مجتبی: بتوانیم در كنار هم برای بچهها برنامههای خوبی بسازیم كه لایق چشمهای معصومشان باشد.
با مشكلات زندگی چطور كنار میآیید؟
آزیتا: كار سختی است، اما با فكر و درایت مشكلات را پشت سر میگذاریم.
مجتبی: الان مشكلات اقتصادی بیشتر شده و این مختص یك قشر خاص نیست مال همه مان است، شاید بهتر باشد صبوری كنیم و كمتر سختگیری كنیم تا راحت تر بگذرد.
رابطهتان با كارهای خانه چطور است؟
آزیتا: اصلا خوب نیست. كار خانه را دوست ندارم، اما انجام میدهم. دلم میخواهد كسی باشد كه كمكم كند. به نظر من خانهداری یك شغل است، اما شغل من نیست. در ضمن از اتوكردن لباس خیلی بدم میآید.
مجتبی: فاجعه است. البته گاهی خانه را جارو میكنم.
كدام یك از شما بیشتر اهل پول خرج كردن است؟
آزیتا: در امور مربوط به خانه من بیشتر خرج میكنم چون درایت اقتصادی بیشتری دارم. مجتبی بیشتر ولخرجی میكند از بس كه مهربان است عاشق این است كه ببیند كی چی دوست دارد و برود برایش بخرد خیلی هم هله و هوله میخرد.
مجتبی: فكر میكنم پنجاه ـ پنجاه خرج میكنیم. البته خانمها بهتر مدیریت اقتصادی بلدند. من زیاد حساب جیبم را ندارم.
اوقات فراغت را چه میكنید؟
آزیتا: اوقات فراغتی به آن صورت نداریم. اگر وقتی باشد با خانوادههایمان میگذرانیم، تئاتر میرویم. من عاشق خواهرزادهام هستم و بیشتر با او بازی
میكنم.
مجتبی: من عضو تیم فوتبال هنرمندان هستم. با بچهها به نفع خیریه بازی برگزار میكنیم. چندی پیش برای كمك به زلزلهزدگان آذربایجان بازی كردیم.
چه پستی دارید؟
مجتبی: فوروارد و هافبك وسط.
اهل مطالعه هستید؟
آزیتا: مطالعه را خیلی دوست دارم. بیشتر در زمینه شعر و ادبیات و روانشناسی كودك مطالعه دارم.
مجتبی: مطالعه تخصصی كم دارم، اما به شعر طنز و كتاب كودك علاقهمندم.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
آزیتا: رسیدن به یقین و فرزانگی. دوست دارم به مرتبهای برسم كه با خودم، خدا و جهان پیرامونم در صلح و آشتی كامل باشم.
مجتبی: همیشه شاد و سالم زندگی كنم.
یك جمله یادگاری به ما بدهید.
آزیتا: زندگی بدون شادی ارزشی ندارد. شاد باش و شادیها را تقسیم كن.
مجتبی: شاد بودن هنر است/ شاد كردن هنری والاتر/ لیك هرگز مپسندم به خویش/ كه چو یك شكلك بیجان شب و روز/ بیخبر از همه خندان باشم / بیغمی عیب بزرگی ست كه دور از ما باد.
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکسهای عمو مهربان و خاله رویا
عکس های علی طباطبایی بازیگر سریال بچه های نسبتا بد
علی طباطبایی از بازیگران جوان و با استعداد ایرانی می باشد, وی متولد ۱۳۶۲ می باشد
پدر وی سیدکمال طباطبایی از تهیه کنندگان سینما و تلویزون می باشد
علی طباطبایی در سریال های از جمله : آشپز باشی,ترانه مادری,قلب یخی و به تازگی در سریال بچه های نسبتا بد به ایفای نفش پرداخته است.
تصاویر علی طباطبایی
عکس های علی طباطبایی
عکس های علی طباطبایی
عکس های علی طباطبایی
عکس های علی طباطبایی
عکس های علی طباطبایی
گفتگو با امیرحسین رستمی بازیگر نقش بهروز در سریال دودکش + عکس همسر و پسرش
بازیگر سریال دودکش میگوید دلش نمیخواست پس از ۱۷ سال دوستی با محمدحسین لطیفی شانس بودن در کار او را از دست بدهد.
امیرحسین رستمی معتقد است آدمی خوش شانس است. او میگوید کارنامهاش پر است از همکاری با کارگردانهای نام آشنا و معتبر سینما و تلویزیون که کار کردن با آنها برایش تجربههای ویژهای محسوب میشود. بازی درفیلمهای سینمایی چون «رئیس»، «خاک آشنا» و «بوسیدن روی ماه» و سریالهایی مثل «وضعیت سفید»، «نون و ریحون»، «شمسالعماره» و «مرد هزار چهره» نمونههایی از حضور او در این دو مدیوم است، هر چند او دو نمایش «کمی بالاتر» و «کلمه، سکوت، کلمه» را هم در زمینه بازی در صحنه تئاتر تجربه کرده است.
او این شبها سریال دودکش را روی آنتن شبکه یک سیما دارد، سریالی که رستمی تعلق خاطرخاصی به آن دارد و میگوید نمیتوانسته به راحتی از حضور در کنار محمدحسین لطیفی بگذرد.
«دودکش» داستان دو خانواده را روایت میکند که زندگی سادهای دارند و یک قالیشویی را اداره میکنند، اما هر بار ماجراها و مسائلی برای آنها اتفاق میافتد.
هومن برقنورد، بهنام تشکر، سیما تیرانداز، نگار عابدی، الناز حبیبی، جواد عزتی، محمدرضا شیرخانلو، یاس نوروزی، رونیکا محمدی، نصرت میرعظیمی، سیدرضا حسینی و نوید خداشناس دیگر بازیگران این سریال هستند.
در ادامه بازیگر نقش بهروز سریال «دودکش» با ما از حضورش در این سریال و اتفاقاتی که سال ۹۲ را با آنها شروع کرد میگوید.
شما قول داده بودید که سال ۹۲ حضور بیشتری در کارهای طنز داشته باشید. فکر میکنم «دودکش» سرآغازخوبی برای این اتفاق بود.
بله، من سال گذشته در سریالهای ملودرام زیادی حضور داشتم و دوست داشتم که در سال ۹۲ بیشتر در آثار طنز دیده شوم. خوشبختانه این اتفاق با یک سریال طنز قوی به نام «دودکش» آغاز شد و از جایی که من سرم برود قولم نمیرود، همانطور که دیدید با یک سریال طنز در سال جدید کارم را شروع کردم. خوشبختانه تیم خوبی برای ساخت «دودکش» دور هم جمع شدند. این سریالِ طنز پیژامهای نیست و بازیگران خوب تلویزیون و تئاتر دور هم جمع شدند. امیدوارم خاطره خوبی برای مردم باقی بماند البته چند اتفاق غافلگیر کننده دیگر هم امسال برای من افتاد که به مرور میگویم.
حضور در سریال «دودکش» چطور اتفاق افتاد؟
بجز «دودکش» پیشنهادی برای بازی در سریال آقای صمدی داشتم و سروش صحت هم برای بازی در سریال «پژمان» از من دعوت کرد. در نهایت با محمدحسین لطیفی قرارداد بستم و اگر این کار را نمیکردم قطعا سر کار سروش صحت حاضر میشدم، اما نمیشد از «دودکش» گذشت.
از طرفی دوست داشتم با صحت کار کنم، چرا که ورودم به حیطه طنز را مدیون پیمان قاسمخانی و صحت هستم. کار کردن با این دو نفر حالم را خوب میکند و نمیتوانستم این فرصت را از دست بدهم. با اینکه تصویربرداری این دو سریال همزمان بود، اما توانستم در هر دو مجموعه حضور داشته باشم.
فکر میکنم در حال حاضر بزرگترین مشکل سینما و تلویزیون ما نبود متنهای منسجم و قوی است و کم پیش میآید که کاراکترها شخصیتپردازی شده باشند. برای همین معمولا به نظر میرسد بازیگران خودشان را تکرار میکنند، در صورتی که مشکل از بازیگران نیست. بازیگران به دلیل نبود متن قوی و خوب مجبور هستند هر چه بیشتر از تواناییهایشان مایه بگذارند.
این مشکلی است که به نوعی دیگر میان منتقدان ما هم وجود دارد. فکر میکنم در کل شاید فقط ۱۰ منتقد خوب و تحصیلکرده وجود داشته باشد و اگر فردی کارگردان، نویسنده یا بازیگر نشده با خودش فکر میکند بهتر است که منتقد شود. معتقدم ما به شدت دچار فقر منتقد و نویسنده هستیم. خاطرم هست منتقدی بود که وقتی من دو بار جواب تلفنش را ندادم شروع کرد به بد نوشتن درباره من.
سر سریال «دختران حوا» درباره بازی من که قرار بود دو هفته دیگر در پخش شود نقد نوشته بود، آن هم بر مبنای تعریفی که از کس دیگری شنیده بود. برای همین است که میگویم کسانی مثل پیمان و محراب قاسمخانی، خشایار الوند، امید سهرابی، امیرمهدی ژوله و برزو نیکنژاد کم هستند. همیشه یکی از آرزوهای من این است که ای کاش مدارسی برای تربیت نویسندگان جدید وجود داشت و اینطور نمیشد که کسی بر حسب فریم عینکی که انتخاب میکند فکر کند منتقد است.
در شکلی دیگر، این اتفاق برای نویسندههای ما هم میافتد. برای همین است که وقتی متن برزو نیکنژاد به دستم رسید برای حضور در سریال «دودکش» بیشتر ترغیب شدم. تمام کاراکترها شخصیتپردازی شده بود و به تک تک شخصیتها به این جهت که چه ویژگیها و چه خصوصیات اخلاقی داشته باشند فکر شده بود.
در سریال «دودکش» بداههگویی هم میکردید؟
به نظر من بداههگویی توهین به نویسنده است. بداهه گویی توسط بازیگر یعنی ورود به حیطهای که در تخصص بازیگر نیست. این کار به این معنی است که متن دارای کاستیهایی است که بازیگر در حال پر کردن این جاهای خالی است. من در کل ۲۶ قسمت سریال «دودکش» فقط دو جمله را به متن اضافه کردم. کلمههای «سر خوردن» و «کندن» و اینها را با اجازه نویسنده و کارگردان به دیالوگهایم اضافه کردم. مثل حضورم در «شمس العماره» که با حرکت سر کارهایی انجام میدادم در سریال «دودکش» که برزو نیکنژاد برای متنش زحمت زیادی کشیده بود تکیه کلامهایی اضافه کردم.
به نظر میرسد در این سریال همه چیز در جای خودش قرار گرفته است. پیش بینی میکردید مجموعه «دودکش» به چنین موفقیتی دست پیدا کند؟
کارگردانهایی که اسمشان معتبر است هیچ وقت آن را خراب نخواهند کرد. کسی مثل محمد حسین لطیفی برای اینکه از اسمش دفاع کند به سراغ متن خوب میرود و فیلمنامه برزو نیکنژاد را برای ساخت انتخاب میکند. تکتک آدمهای پشت دوربین را از بهترینهای این حرفه انتخاب میکند، مثل ابراهیم غفوری مدیر تصویربرداری، امیر حاتمی صدابردار، امیر شیبان خاقانی تدوینگر، علیرضا علویان صداگذار، ایمان امیدواری طراح گریم و محسن نوروزی طراح صحنه و لباس و در نهایت به بازیگران میرسد.
فیلم ساختن یک کار گروهی است. وقتی یک سریال موفق میشود نمیتوانی بگویی فقط حاصل زحمت یک نفر است این کل تیم است که برنده شده است. متاسفانه برخی از دوستان به دلیل کمتجربگی در کار تصویر موفقیت این سریال را منوط به حضور خودشان دانستهاند. در صورتی که ساخت این سریال یک کار گروهی است. همه چیز در سریال «دودکش» درست در جای خودش قرار داشت با اینکه تهیه کننده ما جوان بود اما مثل یک آدم با تجربه با کار رفتار کرد و خوشبختانه سریال آبرومندی شد.
از ابتدا مشخص بود قرار است کنار چه بازیگرانی حضور داشته باشید؟
زمانی که زمزمه ساخت این سریال مطرح شد به جز هومن برقنورد صحبت حضور کس دیگری نبود. معتقدم این قصه برای برقنورد نوشته شده است و به ضرس قاطع میگویم کسی بجز او نمیتوانست نقش فیروز را بازی کند. شما نمیتوانید «دودکش» را بدون هومن برقنورد تصور کنید. بهنام تشکر از من کوچکتر است و ما از بچگی با هم همبازی بودیم. زمانی که او ۷ سالش بود و من ۹ ساله با هم ماشینبازی میکردیم و بعد به مرور که بزرگتر شدیم بهنام تئاتر را برای ادامه فعالیتش انتخاب کرد و من تصویر را. با اینکه من حضور مداومی در تئاتر نداشتم اما از مخاطبان همیشگی تئاتر هستم و سال گذشته دو اثر پر مخاطب تئاتر یعنی «کمی بالاتر» و «کلمه، سکوت، کلمه» را بازی کردم و برای بازی در نمایش «کمی بالاتر» کاندید دریافت جایزه شدم و با خودم عهد کردم یا در کاری حاضر نمیشوم یا اگر رفتم باید بهترین باشم.
ظاهرا قرار بود در سریال «ساخت ایران» هم کنار محمد حسین لطیفی باشید. چه شد که اتفاق نیفتاد؟
یکی از دلایلی که بازی در سریال «دودکش» را انتخاب کردم این بود که فکر کردم لطیفی ممکن است از من به خاطر حضور نداشتن در سریال «ساخت ایران» دلخور باشد، چرا که در حین تصویربرداری سریال «دختران حوا» و زمانی که این سریال مدتی متوقف شده بود قرار بود برای بازی در سریال «ساخت ایران» به خارج از کشور بروم که متاسفانه در فرودگاه به من گفتند اگر بروی ممنوع الفعالیت میشوی. مجبور شدم در مدت توقف سریال یک ماه و نیم در و دیوار خانه را نگاه کنم و حرص بخورم. دلم نمیخواست بعد از ۱۷ سال دوستی با لطیفی شانس بودن در سریال «دودکش» را از دست بدهم.
برگردیم به سریال «دودکش»، از ابتدا برای بازی در نقش بهروز انتخاب شدید؟
آقای لطیفی به من گفت میتوانی از میان شخصیتهایی که در قصه هست نقشی را انتخاب کنی، به غیر از نقش فیروز که برای هومن برقنورد در نظر گرفته شده بود. احساس کردم سایر نقشها برای من به جهت جای بازی کم است. در بسیاری از آثاری که در آنها حضور داشتم تقریبا برای نقشهای یک و محوری آنها انتخاب شدم. در نهایت برزو نیکنژاد و محمد حسین لطیفی من را مجاب کردند که میتوانم از پس یکی از این نقشها بر بیایم. من بهروز را انتخاب کردم و به دوستانم اعتماد کردم. علاوه بر آن کمی هم از فضای کار میترسیدم، چرا که من تا پیش از این در آثاری حضور داشتم که به لحاظ جغرافیایی شیک بودند مثل «شمس العماره» یا «سه، پنج، دو،» و… و یکباره وارد محیطی میشدم که برایم کمی ناشناخته بود، اما هدایت لطیفی، متن نیکنژاد و گریم ایمان امیدواری من را به نقش نزدیک کرد.
چه چیزهایی در شخصیت بهروز برای شما جذاب بود؟
در مورد شخصیت بهروز با آقای لطیفی و آقای نیکنژاد زیاد صحبت کردم. بهروز شخصیتی است که پدر و مادر ندارد و فیروز تنها تکیهگاهش است. او آدمی کمتوقع و ساده است و البته عاشقپیشه که یکی از آزوهایش در زندگی این است که شوهر خوبی باشد. تعداد آدمهایی مثل بهروز در جامعه ما بسیار کم هستند. من بهروز را آدم مهربان و سادهای دیدم که اشتباهاتی هم که مرتکب میشود تعمدی نیست.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر پنج پیشنهاد بازی در تئاتر و دو پیشنهاد بازی در فیلم سینمایی دارم. در دو تا از این نمایشها سیما تیرانداز به عنوان پارتنر من حضور دارد. آدم خوش شانسی هستم که از مدت آغاز فعالیتم با کارگردانهای خوبی کار کردم. معتقدم اگر به عنوان بازیگر هول نشوی و صبور باشی تا نقشی که مناسبت است پیشنهاد شود قطعا اتفاقهای بهتری در روند فعالیت میافتد. با کارگردانهای کاربلد زیادی مثل مسعود کیمیایی، حمید نعمتالله، سامان مقدم، حسین سهیلیزاده، علیرضا امینی، فرزاد موتمن، مهدی کرمپور و… کار کردم، اما بدم نمیآید با کارگردانهای جوانتر هم تجربه همکاری داشته باشم. منتظرم که بهمن فرمان آرا کاری شروع کند و من خودم را به کارش تحمیل کنم. من معتقدم که هر چه بخواهم میشود و خدا را شکر که تا به امروز این اتفاق افتاده است.
از فیلمهایی توقیفیتان چه خبر؟
فیلم «فقط چشمهاتو ببند» در برزیل نمایش داده شد وبه قول معروف آنجا را منفجر کرد و کلی سرو صدا به پا شد، اما این فیلم هنوز در کشور خودم اکران نشده است. سه قسمت در سریال «قهوه تلخ» در نقش پسر جهانگیر شاه بازی کردم که سیدی فیلم با عکس من به شبکه نمایش خانگی آمد، اما دلم میسوزد که قسمتهایی که من بازی کردم حذف شد و فیلمهایی مثل «خاطره آن شب بارانی» که همگی از آثار خوب سینمایی است که هیچ وقت دیده نشدهاند. تعداد آثار توقیفی من بیشتر از آثاری است که در آنها بازی کردهام. امیدوارم که این فیلمها رفع توقیف شوند و روزی مردم بتوانند آنها را ببینند.
نمیخواهید به اتفاقهای غافلگیرکنندهای که در ابتدای مصاحبه گفتید اشاره کنید؟
اول اینکه آقای لطیفی سر سریال «دودکش» و سال نو به من گفت یک عیدی برایت دارم و لطف کرد در یک قسمت از سریال «دودکش» در یک صحنه به جای راننده تاکسی در کنار من بازی کرد. من در سریال «پژمان» نقش خودم را بازی کردم و برای اولین بار همزمان در دو سریال حضور دارم. با گریم بهروز سریال «دودکش» سر سریال «پژمان» رفتم و لطیفی هم بخاطر من پذیرفت که در «پژمان» حضور داشته باشد. همه میدانند که لطیفی چقدر من را دوست دارد، البته این علاقه دو طرفه است. برقنورد و تشکر هم به خاطر من در سریال «پژمان» بازی کردند که از آنها ممنونم.
تصاویر امیر حسین رستمی
تصاویر امیر حسین رستمی
تصاویر امیر حسین رستمی
تصاویر امیر حسین رستمی
تصاویر امیر حسین رستمی
امیرحسین مدرس متولد شهریور ماه ۱۳۴۹ درتهران است و دارای لیسانس زبان و ادبیات فارسی میباشد در وادی هنر حرف زیادی برایگفتن دارد و به قول معروف از هر انگشتش دهها هنر میریزد. در زمینههای بازیگری، اجرا،موسیقی سنتی، خوانندگی، نویسندگی، شعر،روزنامه نگاری و… صاحب نظر است.
اجرای او در نیمرخ بدعتی نو در برنامههای گروه جوانشبکههای تلویزیونی به حساب میآید، صدایگرمش را نیز در تیتراژ سریال های متهمگریخت.. سریال عشق گمشده ..زندگی به شرط خنده و ترانه مادری شنیده ایم.
سینما
گرگ و میش (۱۳۸۵)
شش نفر زیر باران (۱۳۸۹)
در امتداد شهر (۱۳۸۹)
تلویزیون
سیر و سرکه (۱۳۹۰)
راستش را بگو (۱۳۹۱)
سریال یوسف پیامبر(۱۳۸۷)
سریال خواب بلند (۱۳۹2)
خواننده
آلبوم ماه نی
آلبوم خورشید (۱۳۹۰) (با دکلمهٔ امین تارخ)
آلبوم روز رستاخیز (۱۳۹۱)
عکسهای امیرحسین مدرس
تصاویر امیرحسین مدرس
امیرحسین مدرس
زندگینامه امیرحسین مدرس
امیرمحمد متقیان 13 آذر 1374 در تهران به دنیا آمده و یكی یكدانه خانه است تا كلاس پنجم ابتدایی در مدرسه تیزهوشان درس خوانده و هماكنون سال دوم دبیرستان در رشته ادبیات و علوم انسانی است.
به گزارش تکناز عاشق سینهچاك ماشین و بازیگری است و از 8 سالگی خاك صحنه خورده تا این كه سال 84 با عمو پورنگ و تلویزیون آشنا شده و از آن بهبعد شهرت، ضربه زدن به توپ فوتبال و دوچرخهسواری در كوچه را رویای روزهای رفتهاش كرده است.
همان روزهایی كه شادمانههای رنگ وارنگ و خندههای ریز را بر لبهای همسالانش مینشاند. امیرمحمد صدای ششدانگ و دلنشینی هم دارد و تاكنون بیش از 20 ترانه شاد و كودكانه را با عموپورنگ همخوانی كرده و خوانندگی 5 اثر موسیقایی در ژانر مذهبی را نیز به تنهایی به عهده داشته است.
امیرمحمد راحت حرف میزند و مزهپرانیهایش حال خوبی به آدم میدهد. اگرچه به عقیده خیلیها، دیده شدن و اهمیتش را از بودن و قرار گرفتن در كنار عمو پورنگ دارد، اما سالها حضور و مقبولیتش نشان داده بیآن كه سایهای بر سرش سنگینی كند، قابلیت ماندن دارد، هرچند بامرامتر از آن است كه بخواهد ساز جدایی كوك كند: «تا وقتی عمو پورنگ مرا بخواهد میمانم و همكاری میكنم.» این را با تاكید و تعصب خاص میگوید.
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی بازیگر سریال آوای باران
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
عکسهای زیبا از سیاوش خیرابی
جدیدترین عکسهای علی ضیا مجری تلویزیون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
جدیدترین عکسهای علی ضیا
عکسهای علی ضیا مجری تلویریون
تعداد صفحات : 2